جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه یک دم: (تعداد کل: 2)
یک دم
[یَ / یِ دَ] (اِ مرکب، ق مرکب) یک نفس :
این است که از برای یک دم
در چارسوی امید و بیمیم.خاقانی.
|| یک لحظه. (آنندراج) (ناظم الاطباء). یک لمحه. (ناظم الاطباء). لحظه ای. (یادداشت مؤلف) :
که با من یک زمان چشم آشنا باش
مکن بیگانگی یک دم مرا باش.نظامی.
بی ما تو به...
این است که از برای یک دم
در چارسوی امید و بیمیم.خاقانی.
|| یک لحظه. (آنندراج) (ناظم الاطباء). یک لمحه. (ناظم الاطباء). لحظه ای. (یادداشت مؤلف) :
که با من یک زمان چشم آشنا باش
مکن بیگانگی یک دم مرا باش.نظامی.
بی ما تو به...